b-n

b-n

نی و نای چوپون
سحر خروس خون
ابرای بیابون
می گن تو قصه بودی

همه رودخونه ها
دشت گلپونه ها
حتی کوه و صحرا
همه می دونن که تو بودی که غزل های شب جدایی رو سرودی

دیگه از شهرتو
سر شب یا سحر
تا خبردار بشی
رفته ام بی خبر

نمی خوام قصه مون دوباره آفتابی شه
آسمون نگات برای من آبی شه

نمی گم قصه مو
که دلت خون می شه
خوب اگه بشنوه
دیگه هامون می شه

یادته اون روزا
هر کجا
چون دو دلداده با هم بودیم

دلم اندازه یه بیابون که نیست
درد من ای خدا از تو پنهون که نیست

مثل پروانه ها
ما رها
غافل از رنج عالم بودیم

دل دیوونه چون شب زده ها سایه به سایه توی راه تو بود
یه معما شده که این جدایی کار من یا که گناه تو بود

حالا هر چی که بود
حالا هر چی که هست
از تو هر خاطره
تنها دل ما شکست

 
نظرات 2 + ارسال نظر
milad شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:59 ق.ظ http://www.satword.tk

mayeli be ham link bedim?

bale sad dar sad aziz

maryam سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:07 ق.ظ

salam babak jan ,man nemidonestam weblog ham minevisi ,tabrik migam va omidvaram zoodtar moshkelet hal she va eshghet bargarde pishet

kheili motshakeram merc

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد