b-n

b-n




امشب یک گریه امانم بده
فرصت حرفی به زبانم بده
مژده ای از من به کسانم بده
چون سحر آید به خدا می روم
من دگر از شهر شما می روم
آمده بودم که به دل سادگی
زنده شوم با غم دلدادگی
پر کشم اکنون سوی آزادگی
هدهدمو سوی صبا می روم
من دگر از شهر شما می روم
ای نفس خسته مرا صدا کن صدا کن صدا کن
زین قفس بسته مرا رها کن رها کن رها کن
غمزده ای خدا این همه تنها چرا
بین ز کجا تا به کجا می روم
من دگر از شهر شما می روم

نظرات 1 + ارسال نظر
SEA جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:38 ق.ظ http://nomre.blogsky.com

SALAM
وبلاگ خوشکلی داری
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد