نی و نای چوپون
سحر خروس خون
ابرای بیابون
می گن تو قصه بودی
همه رودخونه ها
دشت گلپونه ها
حتی کوه و صحرا
همه می دونن که تو بودی که غزل های شب جدایی رو سرودی
دیگه از شهرتو
سر شب یا سحر
تا خبردار بشی
رفته ام بی خبر
نمی خوام قصه مون دوباره آفتابی شه
آسمون نگات برای من آبی شه
نمی گم قصه مو
که دلت خون می شه
خوب اگه بشنوه
دیگه هامون می شه
یادته اون روزا
هر کجا
چون دو دلداده با هم بودیم
دلم اندازه یه بیابون که نیست
درد من ای خدا از تو پنهون که نیست
مثل پروانه ها
ما رها
غافل از رنج عالم بودیم
دل دیوونه چون شب زده ها سایه به سایه توی راه تو بود
یه معما شده که این جدایی کار من یا که گناه تو بود
حالا هر چی که بود
حالا هر چی که هست
از تو هر خاطره
تنها دل ما شکست
پا به پای تو می یام هر جا بری
گوش به حرف تو می دم هر چی بگی
من گذشتم از همه برای تو
جونم و برات می دم به سادگی
تو بدون که شیشه ی عمر منی
خدا اون روز و نیاره که بشکنی
تو بدون که شیشه ی عمر منی
خدا اون روز و نیاره که بشکنی
برای گفتن خوبی های تو
یه عالم کوچیکه . یک دنیا کمه
نمی شه از تو گذشت به سادگی
تو که خوبی هات به قد عالمه
تو که خوبی هات به قد عالمه
برای گفتن خوبی های تو
یه عالم کوچیکه . یک دنیا کمه
نمی شه از تو گذشت به سادگی
تو که خوبی هات به قد عالمه
تو که خوبی هات به قد عالمه
پا به پای تو می یام هر جا بری
گوش به حرف تو می دم هر چی بگی
من گذشتم از همه برای تو
جونم و برات می دم به سادگی
تو بدون که شیشه ی عمر منی
خدا اون روز و نیاره که بشکنی
تو بدون که شیشه ی عمر منی
خدا اون روز و نیاره که بشکنی
سفره ی دل و برات باز می کنم
تا که در کنارت اروم بگیرم
زندگی دوباره اغاز می کنم
حتی اون لحظه که دارم می میرم
با تو خوبه .با تو خوبه . به تو خوبه
هم طلوع و هم غروب
پا به پای تو می یام هر جا بری
گوش به حرف تو می دم هر چی بگی
من گذشتم از همه برای تو
جونم و برات می دم به سادگی
تو بدون که شیشه ی عمر منی
خدا اون روز و نیاره که بشکنی
تو بدون که شیشه ی عمر منی
خدا اون روز و نیاره که بشکنی