b-n

b-n


از دست دلبر باشد



در دفتر این زندگی ، عشق تو جوهر باشد



حرف من بی کس همی ، دوری ز دلبر باشد





عشق من بی کس خدا ، چون جوهری خونین شده



خون می چکد از این قلم ، از دست دلبر باشد





او خون کند این شیشه ام ، از این جگر خون می چکد



با خون چرا کردم وضو ؟ از دست دلبر باشد





جان کندنم را دیده است ، لیکن ز من دوری کند



در خاک خون دل می تپد ، از دست دلبر باشد





بی او کشیدن یک نفس ، بر من چرا مشکل شده ؟



گویی که خنجر در گلوست ، از دست دلبر باشد






یک شب درون هجله شد ، دیگر خبر از او نشد



رسوائیم اه ای خدا ، از دست دلبر باشد





در هر سخن صد نکته است ، با دل شنو حرف دلم



این بی کسی در عالمم ، از دست دلبر باشد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد