-
بازم از عشق تو باید گفت
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 03:12
زود زودی ! دیر دیرم من یه آواز اسیرم تو مثه ماه هلالی ! نازنین ! جای تو خالی ! زیر ضربه های رگبار تشنه ام ! تشنه ی دیدار من رو به خاطره نسپار نگو رویای محالی ! نازنین ! جای تو خالی ! خسیم از حضور بارون من رو از سرما نترسون توی چله ی زمستون لحظه ی تحویل سالی ! نازنین ! جای تو خالی ! بی تو گریون با تو شادم ای علاقه ی...
-
دردو دل
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1385 02:04
کدام ستاره گواه آغاز تو بود که جراحت بال پرستو در اعتماد دستهایت التیام می یافت و درخت ترس تبر را از یاد می برد چه خوب بودی ای نازنین وقتی کنار دلتنگی ام می نشستی چونان کبوتری بر شاخه های خالی پاییز و تمام نیاز مرا به عشق با صلابتی شاعرانه عاشقانه آواز می دادی آه چه خوب بودی ای نازنین
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 16:22
حس غریبی است دوست داشتن و عجیب تراز آن است دوست داشته شدن...وقتی می دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد دنیایمان را با آن میسازیم و چه دنیای زیبایی خواهیم داشت و نفس ها و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده به بازیش میگیریم...هرچه ما عاشق تر او سر خوش تر هر چه ما دل نازک تر او بی رحم تر...تقصیر از ما نیست تمامی قصه های...
-
من ندانم کیم
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 16:05
من ندانم که کیم من فقط می دانم که تویی شاه بیت غزل زندگیم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 15:58
به جز حضور تو هیچ چیز این جهان بیکرانه را جدی نگرفته ام حتی عشق را
-
تماشاچی
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 03:29
ما تماشاچیانی هستیم، که پشت درهای بسته ماندهایم! دیر آمدهایم! خیلی دیر... پس به ناچار حدس میزنیم، شرط میبندیم، شک میکنیم... و آن سوتر در صحنه بازی به گونهیی دیگر در جریان است!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 03:06
عشق. خصوصی ترین احساس بشر ودلیل بودن ماست و یک رابطه عاشقانه نمودار تلطیف دو روح است .پس اجازه بدید عاشق باشیم من روی ماه هر چی عاشقه میبوسم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 02:59
از دست یارم ... صدها سخن دارم ز یاربی مثالم کز دوریش آه ای خدا هر دم بنالم شیرین سخن ٬ شیرین بیان ٬ در جان ما است دیوانه آن کام شیرین جان ما است شهری پر آشو ب در آن چشمش بدارد در شهر خود این دلبرم ٬ ما را ندارد با آن کمان در ابرویش ٬ تیری رهاند بر ان همی ٬ این دل دمادم جان فشاند با یک نظر بر این دلم در دل بمانده تا کی...
-
زندگی
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 02:32
وقتی زندگی شما به ناگهان بطرف جهنم تغییر مسیر دهد برای در امان ماندن شاید تنها کار و بهترین کاری که میتوانید انجام دهید فرار از جهنم است.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 02:13
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 02:12
از دست دلبر باشد در دفتر این زندگی ، عشق تو جوهر باشد حرف من بی کس همی ، دوری ز دلبر باشد عشق من بی کس خدا ، چون جوهری خونین شده خون می چکد از این قلم ، از دست دلبر باشد او خون کند این شیشه ام ، از این جگر خون می چکد با خون چرا کردم وضو ؟ از دست دلبر باشد جان کندنم را دیده است ، لیکن ز من دوری کند در خاک خون دل می تپد...
-
دفتری به نام عشق
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 02:06
دفتری بنام عشق که سر برگش عشق فصل فصل آن عشق هر سطرش عشق اما افسوس که پایانش بی عشق این عادتی شده بین ما یه مثل قدیمی چینی بود میگفت : من رای میدهم تو رای میدهی ما رای میدهیم ... همه رای میدادند ولی برای دلخوشی بعضی ها انکار میکردن کسی نمی تونه دفتر عشقشو پنهون کنه چون این دیگه شناسنانه نیست که پنهونش کنی روی دلت...
-
بوی سینه
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 01:57
بوی سینه چرا از بوی آن سینه ٬مرا مستم نمی خواهی مگر تا آخر عمرم ٬ مرا هشیارمی خواهی چرا با جعد مشکینت ٬ برایم بند می سازی مگر تا آخر عمرت ٬ مرا دربند می خواهی چرا پرده ز آن رو یت ٬ دمی تو بر نمی داری مگر تا آخر عمرت مرا در پرده می خواهی چرا از کام شیرینت لبم شیرین نمی داری مگر تا آخر عمرت مرا تشنه همی خواهی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 آذرماه سال 1384 03:47
پرنده ، همقفس ، همخونهء من زمستون رفت و شد فصل پریدن همین دیروز تو از این خونه رفتی ولی از اومدن چیزی نگفتی تو را در حنجره یک دشت آواز تو را در سر هوای خوب پرواز من اینجا خسته و غمگین و تنهام نمیدونم که می مونم تا فردا چی میشد اون هوای برفی و سرد تو رو راهی به این خونه نمیکرد بهار کاغذین خونهء من تو رو راضی نکرد آخر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 آذرماه سال 1384 02:24
پس از تو مردنه من___سر خوردنو جون کندنه من میمیرم تا تو بری از باوره من ____ گندیده دیگه بیتو این تن وای از عشقه خدادادیه این تن ____ نازنین تو فقط کردی بدی با من نازنین از تو چه پنهون که دلم _____ در بدره تو این قافله ام مونده بود با تو این دل ای نامهربون ____ میبرم از یاد تورو این خط این نشون
-
درد دل
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1384 22:07
دل به دلت میدم هر طور که خواهی چرا ازم گذشتی از رو خودخواهی ساختی برام یه قفس گذاشتی منو بی نفس ..... واسم یه قفس گذاشتی منو بی نفس گذاشتی چرا از من گذشتی میتونستی منو راحت ببخشی ......... دربدره توهم ای نامهربون چرا بردی منو از یاد تو آسون بردی از یاد منو ای غریبه اشنا کردی منو فقط با گریه دلم میخواد یه چیزیرو بدونی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 آذرماه سال 1384 00:58
میخوام فراموشت کنم نپرس چرا ترو خدا نپرس دیگه خسته شدم از چی خسته شدم؟ واقعا میخوای بدونی؟ از گریه های شبانه از بی تو توی اطاق تاریک گریه کردن از صبح تا شب به تو فکر کردن از گریه های بی صدا از اینکه صبح تا شب خیالم با تو حرف بزنم از اینکه روزی هزار بار به خاطره تو بمیرمو زنده بشم از اینکه تو خیابون یهو میبینم تو رو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 آبانماه سال 1384 04:28
کس نبود همدمم گر شکست قلبه نفهمم تا اومد از راه یه نارفیق منو کرد اشنا با عشیق دیری نگذشت که رفت بی دریغ منو رها کرد این نارفیق برد منو از یادو رفت با دیگری رقصید براش چون ماه پری دلم شکستو رفت نامرام منو کرد اینجا خامه خام چه بگویم از این دنیایه بی معرفت که کرد منو بی هرمت کاش میشد میمردم فقط میمردم دارم داقون میشم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 آبانماه سال 1384 05:10
توی نازنینم صمیمیترینم الهی بمیرم غمتو نبینم سر آغاز نامه تو پایان نداره توی اولینم توی آخرینم تو میراسه عشقی پیام اوری تو تو معصومه مای امام اوری تو تو روده زلالی پور از شورو حالی و جنگی که از صولح شکوفا تری تو توی نازنینم صمیمی ترینم
-
عشق
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1384 23:25
بر خیاله بلند پروازه خود را در اسمانها میدیدم نآگاه فهمیدم که من زیره خاکمو تو با دیگری رویه زمین خیال کردم توهم همرنگه مای نه از جنسه ما بلکه فرشته های
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1384 02:18
می خواهم رها باشم با تو و در زیر چتر عدالت در میان این همه سردرگمی مردمان یکی شویم و با چهار سوی دل اما بر بی عدالتی ابرها بخندیم و خود ترازوی کرده های خویش باشیم
-
نفس
دوشنبه 23 آبانماه سال 1384 04:18
بردی عشقو از یاد دادی دلرو بر باد ای همه نازه صدات یادمه قشنگیه حرفات! یادمه گفتی دوست دارم برایه همیشه سر رویه شونت میزارم یادته ای نازنین ای از همه تو بهترین چه دوروغها که نگفتی چه فریبها که ندادی از سره سادگی افتادیم تو راهه اوارگی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 آبانماه سال 1384 03:54
دستت تو دستم بود نگات به نگام چرا هیچ وقت نگفتی دلت جای دیگست دلتو بردارو برو ای همیشگی خدا کنه که یاره جدید نشه دچاره سادگی دعام همیشه پشته سرت بمیره این دل واسه اون چشا دربدرت):
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1384 02:01
قرار ما هر کجای دنیا که باران شدیدتر بود هر کجا که هیچکس نشانی اش را نمی دانست شاید هم یادش نمی ماند هر کجا نسیم به پایان میرسید و طوفان منتظر اجازه تولد بود قرار ما تمام جزیره های ناشناخته نرسیده به هیچ
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1384 01:50
یواشکی نامه ات رو دادی به من خوند مش یواشکی خوند مش هزار دفعه سوزوند مش یواشکی تا ند ونن این و اون حرفه عشقمون چیه ند ونن تو زندگی خدای عشق من کیه؟ نمی خوام هیچکی بدونه که دلم کجا اسیره الهی هیچکی تو رو ازم نگیره دوست دارم برای من گل بیاری یواشکی سر تو رو سینه من بزاری یواشکی من و تو باشیم و تنها یه خدا تو آسمون که...
-
دل
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 00:16
ندونستی که بعد از تو چراغ خونه خاموشه گلهای خونه پژمرده همه حرفا فراموشه امید با تو بودن هم درون سینه ام مرده تو را داشتن تو این دنیا چه ساده پیشم افسرده هنوز عطر نفسهاتو فضای خونه پر کرده دل عاشق من اینجا بدون تو پر از درده بیا برگرد دلم تنگه گلهای خونه بی رنگه چه سخت منتظر موندن دلم بدجوری دل تنگه تو که رفتی و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1384 02:24
وقتی زندگی سخت می گیرد تازه می فهمم که خیلی چیزهای را هنوز باید یاد بگیرم زیباترین گل ..... رز سرخ است ..... اما قسمتش ..... فقط خار است
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1384 04:46
همه میگن ۱سا عت 60 دقیقه ست و 1 دقیقه 60 ثانیه چرا کسی بهم نگفت 1 ثانیه بی تو بودن یعنی 60 سال
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1384 21:38
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1384 02:41
به خدا نگویید من یک مشکل بزرگ دارم . به آن مشکل بگویید من خدایی بزرگ دارم